بعد از ابر ...

در آغوشــ آسمان رازیستـــــــــــ

بایگانی

۱۰۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شما که غریبه نیستید» ثبت شده است

وای به روزی که بگندد نمک

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۴۳ ب.ظ

شما آقا پسر گل که 31 سالته ، دهه شصتی هستی (این خیلی مهمه مثلا) , تحصیل کرده ای , استاد دانشگاهی , بچه ی آخری, به روزی و مدرنی , روش زندگیت با خانواده ت متفاوته , همه چی حالیته و غیره؟حداقل از شما انتظار میره خانواده رو توجیه کنی که صبح جمعه زمان خوبی برای خاستگاری نیست , حتی اگه عجله داری و کیس ت در رفت آمده و 80 درصد سال رو خونه نیست و یه شهر دیگه ست ...

خب ؟


+شما 92 تا وبلاگ نخونده نشده رو سر ما که هیچ تو قلب ما جا دارید :)

روایتی بی عین بی شین بی قاف

يكشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۴۲ ب.ظ

آفتاب بود اما نه افتاب کویر . بالاخره تبریزم آفتاب داره خب .این چادر منم انگار کل اشعه هارو تو خودش ذخیره کرده بود .کیفم با وجود دوربین داخلش حدود چندکیلویی میشد و به زحمت داشتیم سربالاییو میرفتیم که برسیم پل هوایی .همین طور که هن و هن کنان میرفتیم بالا و صحبت میکردیم حس کردم شونه م داره از جا کنده میشه .باز دوباره بلند بلند فکر کردم و گفتم حالا فهمیدم این اقاهایی که کیف زنونه دستشونه اصلا چرا دست میگیرن و و تبدیل شدن به یه شوهر فداکار  وتا مدت ها حمل میکنن ش  و لعنت به ما که انقد مسخره شون میکردیم .

دقیقا همینجا ، وقتی کسی متوجه حرفم نشد با یه لحن نعره طور فاطی گفت وااای ینی تو هم از همونا میشی ؟؟؟؟؟ :)) بالاخره با کلی توافق که منم توش نقش نداشتم قرار شد اسمشم باشه علی .

  • نگین ...

و دنیا همینقدر کوچک است

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۵۱ ق.ظ

و  تندیس طلایی ِ 96  به تاریخ ِ اخرین روز ِ اردیبهشت تعلق میگیرد به دیدار ِ یِیهویی ِ همراه باجیغ ِ من و نگار در مرکز خریدی واقع در جٌلفا .


+تو کجا؟؟ من کجا؟ و تبریز کجا اخه؟؟

  • نگین ...

داستان های ما

سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۹ ب.ظ

گاهی اوقات فکر میکردم اگر محمد را نداشتم ، توی این یکی دو ساعت تاخیر همیشگی قطار با کی هِروکِر میکردم و به جرز دیوار هم قاه قاه میخندیدم تا زمان بگذرد ، بعد باز دوری و باز دلتنگی ...

  • نگین ...

خیلی معمولی(۲)

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۱۲ ب.ظ

نمیدونم چه خبره که هر وقت میام راه اهن و قطار یکی دو ساعت تاخیر داره ،یسری افراد انگار تو وقت اضافه ن و میپرن از بوفه یه کیلو تخمه و چندتا پاکت چیپسو پفک و نوشابه میخرن و مسابقه ی حالا نخور کی بخور راه میزارن!!!؟

  • نگین ...

خیلی معمولی (1)

چهارشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۳۸ ب.ظ

 یعد ِ یه خواب ِ شیرین ِ چند ساعته و غذای خوشمزه مامان پز بری یه پیاده روی مادر دختری ،شب شه ، بعد همچین لم بدی رو تخت ، نم ِ بارون میزنه، پنجره بازه، گلای رو عسلی گل داده باشن ، صدای آب ِ توی جوب بیاد ، دور شدی ازون جو ِ پُر تنش و افتادی تو یه ماجرای جدید ِ دیگه از زندگی . آخه داریم ازین بهتر ؟

  • نگین ...

موردات ِ معضل دار ِ یک خوابگاهی (2)

جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۰۶ ق.ظ
وقتی میخواید تا صبح بیدار بمونید دم ِ گوش من از جن و پری حرف نزنید . خب ؟

وقتی میخواید تا صبح بیدار بمونید دم ِ گوش من از جن و پری حرف نزنید . باشه ؟

وقتی میخواید تا صبح بیدار بمونید دم ِ گوش من از جن و پری حرف نزنید . اکی ؟

وقتی میخواید تا صبح بیدار بمونید دم ِ گوش من از جن و پری حرف نزنید . مفهوم ؟


+  -___- دستش را روی سرش میگذارد و به قتل آنان فکر میکند.


یادداشت ها

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ ب.ظ

مث ِ وقتی که دوتا دوست تو یه اتاق 12 متری با فاصله ی یه متر از تو نشستن ، تلفن دم ِ گوششونه و نان استاپ دارن فَک میزنن  -_-


+ عربده حتا ! T_T

  • نگین ...

اعترافات ذهن خطرناک من (2)

يكشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۱۸ ب.ظ

هیچ وقت ، هیچ وقت و هیچ وقت توی ِ مخیله ام هم نمیگنجید از بودن توی کلاس درس ِ استادی آنقدر تجربه ی حسی خوب کسب کنم و اولین ها را انقدر قشنگ تجربه کنم و از مرز ِ یک چیزهایی انقدر خوب عبور کنم که بعد از گذشت یکسال از رفتنش و در حین چت کردن و حال و احوال پرسیدن اشک هایم سُر بخورند روی صورتم  و ته ِ دلم حس کنم چقدر دلتنگ ِ بودنَ ش هستم .

  • نگین ...

دهانی جریده از فریاد

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۸:۳۷ ب.ظ

راستش نمیدانستم با وجود ِ این همه امکانات ِ خاکبرسری در جمهوری ِ اسلامی و راه و روش های ِ ارضای ِ نیاز های ِ حیوانی یا غیر حیوانی ِ درون ، هنوز هم هستند مردانی که شب ها از دیوار ِ بلند خوابگاه های دخترانه بالا میروند ،دید میزنند و امنیت روانی دختران یک سرزمین را مورد تجاوز قرار میدهند.