photo by: me
شما با یک Lady ninety minutes طرف هستید , با کسی که از پنج شنبه ی گذشته که پایش رسید خانه پروسه ی خواب را به اجرا گذاشت . کسی که تازه یک روز است که یادش امده کلی اجرا دارد , کلی خرید دارد , هفت سین مانده ,ماهی نخریده ,تنگ ِ شیشه ای انتخاب نکرده , پالت و رنگ هایش را جا گذاشته و از لیست کارهایش تنها چهار مورد خط خورده و حالا پریشان تر از هر وقت ِ دیگری تمام پست های 93 اش تمام لحظات ناب ِ یک ماهه اش بیات شده و نمیتواند پرونده اش را توی همین 93 ببند و ثبت کند .
حالا به تخت اش تکیه داده , با موهای فرخورده وخیسش بازی میکند , از سرما می لرزد و به این می اندیشد که چرا این همه تکاپو ؟ و چگونه این همه تکاپو؟ که بعد از صدای بوووووم توی ِ سکوت ِ نصفه شبی همه چیز فروکش میکند؟ و تمام ! سال 1394 ...
به راستی که باید نام من را توی گینس ثبت کنند ! یک Lady ninety minutes ...!!! که تمام کارهایش مانده .