بعد از ابر ...

در آغوشــ آسمان رازیستـــــــــــ

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیشنهادها» ثبت شده است

روز شمار نهم _ یادداشت سوم

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۰ ق.ظ

1. ما به این صورت صبحهای جمعه میریم کوه : ۴صبح بیدار باش  ،۴/۳۰ میزنیم بیرون و ۵ میرسیم و میریم بالا ، ۸ سر قله ایم و جیگر سیخ میکشیم ، املت و چایی رو میزنیم بر بدن و عکسامونو میگیریم و تا حد مرگ میخندیم و همه روبیدار میکنیم ، میایم پایین و تا ۹-۹/۳۰ میرسیم خونه، اونوقت میخوابیم تاااااا روز بعد 😁😂😂 هیچکسیم نمیتونه بیدارمون کنه . این چنین بود ما بار دیگر ثابت کردیم خواب جزو لاینفک زندگیه.

2.ما تو دنیایی زندگی میکنیم، عذاب میکشیم یا احساس خوشبختی میکنیم که خودمون سازنده ی اون بودیم .

3.تازه دارم طعم واقعی تابستون رو میچشم 

4. اگر در حقیقت ِ دنیای ِ الانتون معلق و بلاتکلیف و با اندکی غم امیخته اید شاید پیشنهاد فیلم : The Space Between Us 2017 بد نباشه. هر چند من اعتقاد دارم مطلوب بودن یا نبودن یک فیلم کاملا سلیقه ایه و به حالت و وضعیت هر فرد در اون زمان بستگی داره .و شاید این خاصیت فیلمهای تخیلی باشه که بتونه حداقل ذهن من یکیو بعد از یک پیچش و چالش نه چندان طولانی ریست فکتوری بکنه از اون چه مشغولش کرده. و اما نمره ی من از 10 به این فیلم 7 می باشد . 

5.دریافت  _ بشنویم :)


این و آن

شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۲ ب.ظ

 

این شب ها ...                                       

 

 Amok - diary of dreams

اعترافات ذهن خطرناک من (1)

جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ب.ظ
حدود سه ماهه که عاشق رُبلِت هستم  یعنی غذای مورد علاقه م مخلوط ِ رب و تخم مرغه و تو خونه یواشکی این غذا رو میخورم . از فسنجون بدم میاد ولی اگه شور باشه و شیرین نباشه میخورم . در هرصورت چون دل آشپز نشکنه باید بخورمش ها ؟ قهوه رو به خاطر بابام  دوست دارم و چون قند داره دور از چشمش یه عالمه شکر توش میریزم . البته این یه جور تظاهر به دوست داشتنه و شاید کار ِ کثیفی باشه .
از نظر آرزو من خیلی عجیبم که نه اهل قاقالیلی خوردن تو جاده م و نه پاستیل و لواشک دوست دارم و یه جورایی لکه ی ننگ ِ دخترا هستم ؟ 
من عاشق بچه های کوچولو ام و حوصله ی زیادی دارم و میتونم زمان زیادی باهاشون بگذرونم اما فکر ِ این که یه روزی بخوام بچه دار شم منو دیوونه میکنه ! شاید هم بخاطر ِ ترس ِ ، اونم ترس از ازدواج . بیشتر اوقات با خودم فکر میکنم اگه من ازدواج کنم خدا بدترین تنبیه رو برام درنظر بگیره این ِ که نتونم بچه دار بشم . بزارید بی تعارف تر بگم منظورم اینه که چون من عاشق بچه م قراره این اتفاق بیفته !!
من از لقب دادن به آدما خوشم میاد اما تا حالا این کارو نکردم ! شاید هم انقد از این ماجرا گذشته که یادم نمیاد . برای ِ همینم هست دوست دارم جاهایی که اسم های عجیب غریب داره غذا بخورم  و برم. مثلا کله پزی بهمن سگ پز ، پیتزا داوود ، یا ساندویچی ِ فری کثیف و ازین دست جاها ...
شاید از خی لی ها این جمله رو شنیدم که آره ... درکت میکنم ! اما میدونم دروغه ! چون نمیفهمه من برای ِ این دارم یکی یکی خاستگارارو رد میکنم که نمیتونم به دلیل واقعی ِ جواب این سوالم برسم که : شما ! چرا الان اینجا نشستی و مثلا به طور ِ رسمی منو میخوای ؟
از طلا و بدلیجات و بعضی جینگولیجات متنفرم اما یه چیزایی توشون  هست که خوشم میاد و هنوز نتونستم دقیق بفهمم پس چه چیزی میتونه من رو خوشحال کنه ؟ یا من دقیقا چیو دوست دارم ؟ شاید جوابم همه چیز باشه !!
 در واقع به طور ِ واقعی هیچ کس نتونسته منو کاملا سوپرایز کنه چون همیشه یه جاهایی و یه چیزایی لو رفته و من وانمود کردم که از چیزی خبر ندارم . بالاخره برای ادمی که تو کار ِ غافلگیری ِ همیشگی ِ آدم هاست خیلی سخت نیست فهمیدن برنامه های ناقصشون . ولی فکر کنم کار سختی نباشه خوشحال کردن ِ (حداقل موقتی ِ ) ادم ها از روی حرفاشون وشاید با چیزهایی که خودمون عاشقشیم و قلبا دوست داریم این کار راحت تر انجام بشه . 



+ از چالش خوشم نمیاد . همینطور شرکت کردن تو این داستانا .از همتون چه خاموش چه روشن میخوام شما هم این عنوان رو انتخاب کنید . تو دفتر واقعی با خودکار یا مجازیتون اعترافاتتون رو بخش بخش بنویسید . چون کار ِ هیجان انگیزیه و چه خودتون و چه مخاطب هاتون چیزهای جالبی رو ازش کشف میکنند . دقیقا عین تیکه های یه پازل :) و اگر دوست داشتید بهم خبر بدید . این نه بازیه نه چالش فقط یه حرکت هیجان انگیزه که بعدا میفهمید :)


از پیشنهاد ها

پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ب.ظ
1. من پیش از تو ! (me before you)

شاید وقتی هنوز در حال نگاه کردن این فیلم هستیم و حتی نیم ساعت پس از تمام شدنش ، فیلم ِ خیلی خیلی خیلی قشنگ و رمانتیسمیکی باشد دوستش داریم جذبش شدیم و هزار جور فکر  ونقد دیگه ای توی ذهنمون وول میخوره .اما بعد ِ فکر روی تمامی ِ ابعادِ اون میفهمیم که احتمالا تیا شروک یک فیلم خیلی معمولی ( نمیگم آبکی و لوس) ساخته  . و این عامه پسند بودنش بوده که باعث فروش زیاد کتابش شده (احتمالا). و به قول دوستی  احتمالا عامه پسند بودنش فقط به خاطر ِ جای ِ خالی ِ عشق توی زندگی هاست 
+ حواسمون به عشق توی زندگی هامون هست ؟؟
+با تمام این ها شاید خیلیامون با هزارتا دلیل ِ محکم تر بعد از این حقیقت ِ بزرگ ِ توی فیلم هنوز هم دوسش داشته باشیم :)
+سه کتاب من پیش از تو ، من پس از تو ، یک بعلاوه یک رو کی خونده ؟





2. the lobster  (خرچنگ)

و اما "خرچنگ" ! به قول فاطی_مون شاید غیر عاشقانه ترین فیلم ِ عاشقانه ای ِ که دیدیم . 
که در همه جای ِ اون ردی از سستی و ظلم ِ عشق به چشم میخوره 
فیلمی متفاوت و احتمالا خوب ! و البته کمی غریب :)






زندگی و دیگر هیچ ...

جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۱ ب.ظ
ماها ادم فلسفه بافی نیستیم ها !!! اما برا یه تمرین ساده ی فرم و فضای سر کلاس ِ هشت صبحی در حالی که حتا صورتمونم نشستیم و خمیازه میکشیم میتونیم کلی فلسفه بافی کنیم 
ببین میتونی باور کنی یه برگه آچار معمولی ،یه برگه ی کاملا نازک میتونه تحمل کلی کتاب روی خودشو داشته باشه؟ 
ببین اینی که میگم فلسفه بافی نیست ولی ما ادما خیلی شبیه این برگه ایم، یه برگه معمولی!!
چی میشه که این برگه نازک میتونه چندصدبرابر خودشو تحمل کنه؟ ینی کلی کتاب روی خودش!! میفهمی ؟
فلسفه ای که ما میبافیم از این قراره که یه برگه کاغذ وقتی تا میشه, خم میشه ,میشکنه ,در واقع داره قوی میشه . نه یدونه خم نه دوتا خم بلکه تعداد قابل ملاحظه ای!! ما میایم از وسط تاش میکنیم , میشکونیمش, بعد این استانه ی تحملش بالا میره !.
برات اشنا نیست ؟ اره خب این ماییم , این زندگی ماست که پر از بالا و پایینه. پس باور داشته باش هر اتفاق خوبو بدی که تو زندگیت میفته تو رو قوی تر میکنه ! دقیقا عین این کاغذ که به یه حجم تا و شکست تبدیل میشه اما میتونه سنگینی ِ کلی کتاب رو تحمل کنه رو دوشش!


ALI AZIMI- PISHDARAMAD

زندگی با چشمان بسته

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ق.ظ
پرستو: اینجا  تلخ شده علی ، دیگه خاله بازی نیست ، قانون محله ، همه یه جوری نگات میکنن ، باهات حرف می زنن ، فراموشت می کنن.....



زندگی با چشمان بسته - رسول صدر عاملی


  • نگین ...

magic

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۱۴ ق.ظ


And I don't, And I don't, And I don't, And I don't

No I don't, it's true

I don't, No, I don't, No, I don't, No, I don't

Want anybody else but you





Coldplay- magic👂. 🎵🎼

شب بیداری ها ✒⏰

  • نگین ...

قندون ِ جهیزیه

يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۲۵ ب.ظ





عطا: دیدی این ماشین مسابقه ای ها رو که با سرعت میرن ... یهو ترمز میکنن دور خودشون می گردن؟!

معصومه: آره...

عطا: اونجوری دورت بگردم!!!


قندون جهیزیه-علی ملاقلی پور


  • نگین ...

the fault in our stars

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ


با اینکه این روزا ماجرای ِ اسکار و جایزه ی ِ دیکاپریو یا fury road عه هفتا اسکار گرفته و تفکرات و ایده های فیلم های شرکت کننده یا برگزیده ی تو این مسابقه خیلی داغ ِ اما تو این بحبوحه میخوام فیلمی رو معرفی کنم که شاید خیلیاتون دیده باشیدش .این فیلم جدای ِ از تمام لحظه های تلخش , داشت رشد ِ امید رو نشون میداد .اونقدر که بارقه های امید تو قلب فرد ِ بیننده هم راه پیدا میکرد و انتقال این حس  و شاید خیلی حس های دیگه هم زمان با اون حس که هی میرفت و میومد برای من  چنان دوست داشتنی بود که این فیلم رو دوست داشتنی کرد . موضوعی که شاید این روزها خیلی باهاش درگیر باشیم . یه جاهایی از زندگی قلبمون خالی بود اما کم کم و کم کم پر شد از عشق از انگیزه و از امید . پر شد تا هیچ وقت خلا و پوچی و نفرت راه پیدا نکنه.





آگوستوس :  تو این دنیا نمیتونی انتخاب کنی که آسیب نبینی  . اما این حق انتخاب رو داری که به کی اجازه بدی بهت آسیب بزنه 


the fault in our stars









گُلی: معلومه که خسته‌ای. بگیر بخواب دیوووونه!

فرهاد: [با دلی راحت و خیالی آسوده]: می‌ارزید...




در دنیای تو ساعت چند است؟-ﺻﻔﯽ ﯾﺰﺩﺍﻧﯿﺎﻥ