زندگی و دیگر هیچ
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ق.ظ
هرچقدرم دور باشی واین دوری برات عادی باشه و دلتنگ نشی ، هرچقدر هم سرگرم خودت و فکرای توی مغزت باشی و کیفت هم کوک باشه ، حتا ۴ صبح هم که باشه، حس سرد و منجمد-ه مرگ هم که باهات باشه ،وقتی بعد مدت طولانی پاتو بزاری تو اتاق ابیت ، صدای آب و فضای آروم وسایل دست نخورده و کتابخونه و احساس مالکیت .. ، بایدم دنیا تو ذهنت بخونه : خونه خوبه خونه خوبه ....
+ حالا باید یه چمدون وا کنم و یه چمدون بزرگ تر ببندم و سه شنبه برگردم .