بعد از ابر ...

در آغوشــ آسمان رازیستـــــــــــ

بایگانی

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نگرانی ِ پیش از واقعه» ثبت شده است

i miss you most at night

چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۵۰ ق.ظ



دلیلی که یه دخترو ساعت سه نصفه شب جای تخت و خواب ِ شبانه ی آرومش میکشونه جلوی اینه ی روشویی تا آب خنک بپاشه رو صورت پف کرده و چشمای قرمز و خاطره ی خوش این شب و روزا که حالا کوفتش شدن ! این ِ که دلش بی قرارِ صورتک های غمگین و واژه ی کاش بودی و دلم برات تنگ شده ی یه هویی و تنها و خسته ی ِ برادرش  بعد از یه دوره ی خاص ِ زندگی چند صد کیلومتر اونور از و تو تلگرام و این مجازستان و دقیقا  میون این هیاهوی ِ  مقدمات جشنه.
 و این ماجرا وقتی غمگین تر میشه که روال جدا شدن یه برادر رو از همون ابتدای ازدواجش بپذیری و هیچ چیزی نه آزارت بده نه برات غیر عادی باشه ! اینجاست که بعد از دیدن شهرزاد به جای این که به روال عادی جدید ِ روز و شبت برگردی و دوازده شب بخوابی و سراغ هیچ واژه ای هم حتا نری , یه فیلم ِ قدیمی و ایرانی میزاری و تو تاریکی اتاق ,کنار دوستایی که میدونی خواب نیستن و الکی فقط ارومن دستمال برداری و فین فین راه بندازی و هزار تا فکر و خیال رو رژه ببری تو ذهنت و تمام بدنت درد بگیره نه از سرمای دیشب و امشب بلکه از تن ِ خسته و چشمای خابالود ِ داداشت وقتی بعد از 13/14 ساعت دوندگی تو این روزای ِ شلوغ و داغون میرسه خونه و حالا دلتنگت شده و پیشش نیستی !!!
حالا !
همین حالا ,
 تو همین شلوغی ِ در ظاهر خوشحال که همه در تکاپوعن و من تا همین چند ساعت پیش خیلی عادی تر از بقیه بودم , چرا نیستم ؟؟؟ 
#چرا !