با اینکه این روزا ماجرای ِ اسکار و جایزه ی ِ دیکاپریو یا fury road عه هفتا اسکار گرفته و تفکرات و ایده های فیلم های شرکت کننده یا برگزیده ی تو این مسابقه خیلی داغ ِ اما تو این بحبوحه میخوام فیلمی رو معرفی کنم که شاید خیلیاتون دیده باشیدش .این فیلم جدای ِ از تمام لحظه های تلخش , داشت رشد ِ امید رو نشون میداد .اونقدر که بارقه های امید تو قلب فرد ِ بیننده هم راه پیدا میکرد و انتقال این حس و شاید خیلی حس های دیگه هم زمان با اون حس که هی میرفت و میومد برای من چنان دوست داشتنی بود که این فیلم رو دوست داشتنی کرد . موضوعی که شاید این روزها خیلی باهاش درگیر باشیم . یه جاهایی از زندگی قلبمون خالی بود اما کم کم و کم کم پر شد از عشق از انگیزه و از امید . پر شد تا هیچ وقت خلا و پوچی و نفرت راه پیدا نکنه.
گُلی: معلومه که خستهای. بگیر بخواب دیوووونه!
فرهاد: [با دلی راحت و خیالی آسوده]: میارزید...
در دنیای تو ساعت چند است؟-ﺻﻔﯽ ﯾﺰﺩﺍﻧﯿﺎﻥ