بعد از ابر ...

در آغوشــ آسمان رازیستـــــــــــ

بایگانی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «در دنیای تو ساعت چند است ؟» ثبت شده است

زندگی , بایدی ندارد

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۲۹ ب.ظ



میگه :جمعه هاست و بوی ماهی حلوا که خبر از یه ناهار الهام پسند میده  ,جمعه هاست و صدای بابا که صبح ها میپیچه تو خونه! تازه اون موقع ست که تو رختخواب میفهمم جمعه ست که بابا خونه ست :) 

میگم : جمعه ست و پنج شنبه ش تنها بودم  و الان حتا . مرضیه رفته خونه ,مریم پیش خاله اش منتظر دیدن داداش ِ سربازش و فاطمه و شمیم و فرناز توی شهر افتاب وول میخورند لابد . نیلوفرم در به در دنبال ناشرای ِ کتاب های ِ سفارشی ِ من  که شب برسونه به دستم  و من مست ِ بوی ِ کاغذای تا نخورده و نو بشم , منم که  نشستم رو تخت هی تیک میزنم کاری ِ در حال ِ انجامم رو , اتاقو تمیز میکنم و ظرف و لباس میشورم و هراز گاهی از پنجره بیرون رو نگاه میکنم ببینم کی رد میشه از اینجا و نکنه بینشون باشی ؟

جمعه ست و دوست نداشتم پنج شنبه تموم بشه , امام زاده و فلافل خوری  ِ تنها و سیاهی ِ شب و سکوت تموم بشه.

جمعه ست اما میتونه نباشه . چون خودم همیشه میگفتم زندگی باید نداره . ولی امان از جمعه ای که نه بوی غذا باشه و نه صدای بابا و نه چشمای خسته و پف کرده ی مامان. 

زندگی بایدی نداره . اما "چرا " چی ؟؟



  • نگین ...

نرود میخ آهنی در قلب

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۰۹ ب.ظ



لازم نیست اصلا آدم ِ اون کار باشی ! کار ِ دله خب.

 دل , منطق و چارچوب و حالا وقتش نیست حالیش نمیشه که . دل کار ِ خودشو میکنه . گاهی میشه عین یه بچه ی حرف گوش نکن میاد همه چیو خراب میکنه و میزنه به چشمات و میریزه پایین گلوله گلوله .

اگه دل , دل نبود , اسمش نمیشد دل ! اسمش میشد عقل . میفهمید این بار اولت نیست که دیروز میای فردا میری , بار اولت نیست تو قطار تنهایی و درسا و پروژه هات فشار اورده بار اولت نیست  دوست داری بمونی تو این اتاق و از همه دور باشی . بار اولت نیست دلت برای همه شون تنگ میشه . اگه اینا رو حالیش میشد  عقل بود اسمش !  که نیست . که اسمش دله ! , دل !

نمیفهمه  بخدا نمیفهمه !

اگه میفهمید الان میگفت پاشو جمع کن کاسه کوزه رو اینم میگذره . میگفت ابله تو که اونورم خوشی , اینورم خوشی  .میگف اینا میگذره ! و باز تو خونه میشینی دلتنگ اونور میشی .

میدونید دل هیچی حالیش نیست .  عقل اما همه ی اینارو میفهمه اما " نرود میخ آهنی در قلب " پس من میدونم عقلمم میدونه . ولی دلم نمیخواد بدونه! مشکل نخواستنه . 


  • نگین ...

دُنت وُری بی هپی

جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ

دیگر کم کم  میرسیم به روزهایی که توی سطل اشغال ِروزهای ِ خوب ِگذشته باید دنبال خُرده ریزهای خاطرات قدیمیمان بگردیم .


  • نگین ...

Process of writing

سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ

به این صورت که یک چیزی ذهنت را قلقلک میدهد و گاهی مشت میکوبد به سر و ته ش . اما تا اینکه قِل بخورد و روی دکمه کیبورد فشار بیاید میشود یک چیز دیگر !

مینویسی , می آیند , یک چیز دیگر میخوانند َ ش!, و بعد یک چیز فضایی تر برایت مینویسند و همچنان این پروسه ادامه دارد...


عالم پر است از تو و خالی‌ست جایِ تو

دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ق.ظ

#دوری_و_دوستی

+ساعت برناردم آرزوست

  • نگین ...





گُلی: معلومه که خسته‌ای. بگیر بخواب دیوووونه!

فرهاد: [با دلی راحت و خیالی آسوده]: می‌ارزید...




در دنیای تو ساعت چند است؟-ﺻﻔﯽ ﯾﺰﺩﺍﻧﯿﺎﻥ