بعد از ابر ...

در آغوشــ آسمان رازیستـــــــــــ

بایگانی

باباحاجیزاسیون

چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۲۸ ب.ظ

مشاهده کردن آدما برام یه تفریحه ، (قبلا تو یه پست فرق دیدن و مشاهده کردن و نگاه کردن رو توضیح داده بودم) ، مدت ها این برام یه تمرین بود ، تو خیابون ،تو مترو ، تو فروشگاه ها تو آرایشگاه ها تو مطب ها فقط آدما رو مشاهده میکردم .

مشاهده ی رفتاری انسان ها در برخورد با تکنولوژی ، این یه موردی بود که خیلی باهاش تمرین دیدن رو انجام دادم  و چیزای جالبی دستگیرم شد، اما حسی که این نتایج بهم داد ترس بود. بله، رشد تکنولوژی برای من حسی دقیقا مثل ترس بوجود آورد و مدت ها ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود. 

حالا چرا این همه وقت گذشته و من الان یاد این مقوله بیفتم؟

باباحاجی دیشب خونه ی ما بود  - من به پدر بزرگم میگم باباحاجی -  شام  براش شامی و فرنی درست کردم ، حالا چ چرا فرنی؟ چون به لبنیات علاقه داره و همیشه یادمه خونشون غذاهای خوشمزه ی خاص پیدا میشد و تو راه روی منتهی به حیاط ِ پشتی که خیلیم خنک بود باکس های نوشابه ی کانادا و کارتون های پفک نمکی و کلی چیز دیگه انبار بود. ولی بابا حاجی بی توجه به همه ی این خوراکیا شبا عادت داشت یه کاسه برداره  توش شیر و شکر بریزه  و نون تیلیت کنه و با اشتها بخوره و این غذا برای من شد جزو شیرین ترین نوستالژی ها . 

بماند که نه فرنی رو خورد نه شامی رو ، پنیر رو گذاشت رو میز براش شیر داغ کردم و با انگورای حیاط، دو لقمه خورد و کشید کنار ، 

تکنولوژی کجای داستان بود ؟؟ اونجا که با ایمو زنگ زدم تا با بابا صحبت کنه ، تماس تصویری بود و  عکس العملش جالب . بین این که پسرشو ببینه یا گوشیو بگیره دم گوشش که صدا بره اون ور خط دو دل بود و بین راه گوشیو نگه داشته بود تا رفتم گرفتم جلوش و گفتم اینطوری ببینش و حرف بزن ، صدات می ره . جالبه به دقیقه نکشید که بلند بلند شروع کرد حرف زدن و خوش و بش کردن و خندیدن ، انگار نه بابا نشسته جلوش و دارن دلو قلوه میدن. بعدم گوشیمو ازم گرفت و انگار که تازه خوشش اومده بود می‌گفت به فلانیم زنگ بزنیم خب ؟؟

حالا من به جای این که نگران باشم که امروز قورمه سبزی امروز رو میخوره یا نه دارم فکر میکنم اگه براش یه گوشی هوشمند بخریم چه اتفاقی میفته ؟چقدر طول می‌کشه که خوب همه چیز رو بلد بشه ؟ و سوال آخر اینه که بالاخره آدم تکنولوژی رو میبلعه، یا تکنولوژی آدمو؟

نظرات  (۵)

  • بلاگر کبیر ^_^
  • :)
    پاسخ:
    :)
  • حمیدرضا تقی پور
  • سلام
    نزدیک هم که می آییم حال و حوصله و طاقت این نزدیکی را نداریم. وقتی دور می شویم این تکنولوژی به ما نشاط میده! تکنولوژی بساط شوخی و نشاط در دل تنهای هاست. تنها می کنه و بعد بهمون اجازه گسترش شعور مجازی میده. و اون چه که از بین برده، لمس حقایق واقعی هست.
    پاسخ:
    سلام 
    اینا همه توجیحه ، قدیما بهتر بود ؛)))
    سلام
    پیشنهاد می کنم با تکنولوژی تنهاش نذارید ! یه منشی خوش بر و رو هم براش بگیرید که تماس ها با کمک ایشون انجام بشه خخخخخ
    ان شالله که همیشه سالم و سلامت باشن
    پاسخ:
    سلام 
    خودش تو این زمینه وارد تره :)))

  • جولیک ‌‌‌‌‌
  • ما هم به بابابزرگم میگفتیم باباحاجی. البته سن من که به عمرش قد نداده، میگفته ن فی الواقع.
    پاسخ:
    خدا بیامرزه ش
    یاد آبا افتادم. من به پدربزرگم میگفتم آبا. وقتی گوشیشون زنگ می‌خورد یا جایی زنگ می‌زد و از این صداهای ضبط شده کامپیوتری پخش می‌شد پشت سر هم می‌گفت باشه باشه. چشم چشم. سلامت باشید. خدافظتون خدافظتون. و بعد قطع می‌کرد. :))

    پاسخ:
    اخی چقدر بامزه 😀😁⁦❤️
     یاد خودم افتادم وقتی یکی یواش حرف میزنه اما نمی‌فهمم چی میگه 😁😁

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">