زندگی و دیگر هیچ
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۳۳ ب.ظ
قدیم تر ها یک مسافرت بود و ایلی ادم که شب گذشته تا خود صبح پای فیلم مورچه های ادم خوار نشسته بودند. انوقت صبح توی صف دستشویی, مسواک و حوله به دست منتظر بودند. اما حالا چندین وعده سفر ِ تنهایی که صبح ها با حس ِ گس ِ فیلم ِ دیشب چشم باز میکنیم نه حوله ای دستمان است و نه مسواکی و فقط لنگ ظهری حدفاصل این دستشویی تا آن دستشویی را برای مسواک و شستن صورت و اجابت مزاج طی میکنیم. همین. زندگی و دیگر هیچ .