وسایلم را صاحب شد و تو نیامدی :|

بعد از ابر ...

در آغوشــ آسمان رازیستـــــــــــ

بایگانی

وسایلم را صاحب شد و تو نیامدی :|

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۴۶ ب.ظ

کاری به خوبی و بدی و موارد الف و دال ِ قضیه ندارم ! فقط این که یه موردِ حاد ِ درس خوندن در غیر از شهر ِ خودت میتونه این باشه که فقط بعد از هر استراحت ِ میان ترم اوج ِ فاجعه های ِ اتفاق افتاده رو متوجه میشی !! مثلا وقتی از باشگاه میای و میخوای خستگی در کنی کمربند ِ مانتوی محبوبتو تو کمر ِ شلوار ِ خواهرت میبینی :| و غیره !!

بگم؟

۹ ۰
۹۴/۱۱/۰۳

نگین ...

داستان های ما

نظرات (۱۳)

۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۴۹

تک مُدی

یعنی بده میگی؟

من همیشه تصور میکنم اگه خواهر میداشتم، ندار بودم باهاش سر این چیزا:دی

فکر کردم میخوای بگی از باشگاه میای خونه انقد لاغر شدی که کمر مانتوت اندازه ت نیست، خواهرت برداشته:دی

پاسخ:
:))) روز اول باشگاهه :)))

خواهر داشتن خوبه ولی این پررو بازیا رو خوشم نمیاد :)))

۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۵۱

عرفـــــ ـــان

باز خوبه در حضورتون این اتفاق نمیفته :)

پاسخ:
نه هیچ جوره خوب نیست ! در حضورم باشه که یه پس گردنی میزنم خواهرم :)))

۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۵۳

پاک باخته

خخخخخخخ

منم هر وقت داداشم میاد

میبینه یا میز اتاقش نیست

یا فرش اتاقشو بر داشتم

.....

پاسخ:
دستت مرسی ینی :|

۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۳

مترسک ‌‌

و تو نیامدی :| :))

پاسخ:
عاره دیگه اینو کجای دلم بزارم ؟ :|

۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۱۰

تو کا

منم یه دوستی داشتم آخر هر ترم که می رفت خونه می گفت باید آماده باشم اینبار که برمیگردم خونه ببینم چیو صاحب شدن خانواده و به روی خودشونم نمیارن :))))))

پاسخ:
اخ اخ اخ :)))

۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۱۷