از ذهن...
شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۲ ب.ظ
انسان ممکنه از متن ترس ها توهمات واشفتگی های درون خویش!
خدایی رو متصور بشه ولی چنین خدایی غیر از اون یگانه ی بی نشانه که بدون از هرگونه وهم
واندیشه ست!
بنظر من ذهنی ک دچار تعصب وپیش داوریه نمیتونه در
کیفیت شناخت (حقیقت) باشه.
ذهنی که دانستگی هارو وسیله ی رهایی از دانستگی قرار میده
هرگز از حیطه ی دونسته های
خودش رها نخواهد شد.. و هرگز از محدوده ی اون دانسته ها فراتر نخواهد رفت!
ذهنی ک اسیر دانستگیه و دانستگیو به عنوان ابزار ازادی به
کار میگیره به ازادی دست
نخواهد یافت!
....
پ.ن 1:از طریق باور و ایده به ملاقات زندگی رفتن بخاطر ترسه
،ترس از ناشناختس که سبب میشه ما ابتدا درباره زندگی عقیدهو باوری پیدا کنیم و بعد در پناه ایمنی اون باور..به ملاقات
زندگی بریم!!
پ.ن 2: ترس ناشی از به خطر افتادن تعلقات و اندوخته هاس وما نظریات و باور های خودمون رو نیز شکلی از اندوخته های خودمون میدونیم..به همین جهته که وقتی نظریاتو باور هامون
مورد ضربه قرار بگیره و نفی میشه همونقدر دچار هراس میشیم کهدارایی هامون بخطر افتاده..